حمل و نقل
حَمْلونَقْل، جابهجاکردن انسان، اشیاء و کالا، با هدف و انگیزهای معین، از نقطهای به نقطۀ دیگر در بستر راههای خشکی و آبی، با استفاده از فناوری سنتی، نیروی عضلانی انسان و حیوان، و نیروی بالقوۀ عوامل طبیعی.
اهداف و انگیزههای حملونقل سنتی برای خردهفرهنگهای موجود در ایران اینها ست: تهیۀ مواد اولیه برای فراهمكردن خوراک، پوشاک و مسکن از طریق حمل گوشت حاصل از شکار و ماهیگیری؛ گردآوری منابع و محصولات طبیعی و مواد حاصل از زراعت، باغداری، دامداری، و صنایع دستی و مصالح ساختمانی؛ عرضه و مبادلۀ فراوردههای زراعی، دامی، و صنایع دستی از طریق تجارت؛ برآوردن نیازهای اعتقادی مثل رفتن به زیارت؛ پاسخ به كنجكاویها و بازدید از نقاط دیدنی جهان از راه گردشگری و سفرهای اكتشافی؛ جابهجاکردن سربازان و جنگافزارها در جنگها و لشکرکشیها؛ و سرانجام، انگیزهها و اهداف دیگری چون کسب علم، انتقال علم (آموزش)، گریز از عوامل هولناک، امور درمانی مثل حمل بیمار و مجروح، و حمل اجساد و اموات و جز آنها.
بسترهای حملونقل سنتی مسیرهایی کوتاه، بلند، یا بسیار طولانیاند که همۀ آنها یا بر دشتها، كوهستانها و جنگلها، و یا بر روی آبهای دریایی و رودخانهای شكل گرفتهاند. در مسیر این راهها برای باراندازی، بارگیری، استراحت مسافران، دریافت و تحویل محمولههای پستی، تعمیر وسایط حملونقل، تعویض اسب، و جز اینها توقفگاههایی با کاربریهای گوناگون مثل خان، کاروانسرا و رباط وجود دارد؛ برای نمونه، یكی از سیاحان خارجی نوشته است: زائران در جاهایی که آب دارد و آبادان است، اتراق موقت میکنند (آلمانی، 1 / 261).
در ایران یا هر جای دیگر جهان، جابهجایی انسان در فضای جغرافیایی کوچک یا بزرگ، موجب حملونقل میشود. گروههای انسانی مستقر در سرزمین ایران یا مهاجرند یا یکجانشین. مهاجران گروههاییاند که بهیكباره و بهصورت بُنهكَن، محل اقامت خود را از طریق حملونقل خود و اشیاء خود برای یک دورۀ به نسبت طولانی و یا برای همیشه ترک، و در مکانی دیگر اقامت میکنند. یکجانشینان كسانیاند كه برای همیشه، نسل بعد از نسل، در یک چهارچوب جغرافیایی محدود و معین ــ کوچک مثل روستا یا شهر، یا گسترده در یك منطقۀ جغرافیایی معین مثل فضای جغرافیایی رفتوآمد یک ایل ــ زندگی میکنند و در آن جابهجا میشوند.
خردهفرهنگهایی که در فضای جغرافیایی گستردهای استقرار دارند، کوچنشین / کوچندهاند. مشخصۀ کوچنشینی، تغییر محل استقرار گروههای انسانی، در جستوجوی مراتع جدید ــ از نوع کوچنشینی دامداری ــ و زمینهای جدید ــ از نوع کوچنشینی زراعی ــ است (پاپلی، 342). کوچنشینان برای تغییر محل، بهویژه برای حمل آسان وسایل زندگی خود، احتیاج به وسیلۀ حملونقلی دارند که به بهترین وجهی با محیط و مسیر کوچشان سازگار باشد و سهولت در حرکت و جابهجایی گروه و حملونقل اشیاء را تأمین کند. این اشیاء که سبک، و بیشتر آنها قابل از هم جداکردن و دوباره سوارکردناند، از موادی نرم و قابل تاشدن ساخته شدهاند (دیگار، فنون ... ، 170).
ازاینرو، گذران زندگی برای برخی از خردهفرهنگهای موجود در ایران، مستلزم حركت در حوزهای گسترده، ولی محدود است. اینها دامداران و شبانانی مثل گروههای ایلی و عشایری، و بعضی از شکارگران و ماهیگیرانی مثل صیادان دریایی خلیج فارس و دریای خزرند. دورۀ کوچنشینی آنها بر بنیاد گردش سال شكل میگیرد؛ هر بهار و هر پاییز را در همان فضا و در همان چهارچوبی میگذرانند که بهار و پاییز قبلی در آن بودند. شماری از كشاورزان مستقر در روستاها نیز همین دورۀ حركت سالانه را دارند و میان کلبههای سبک بر روی زمینهای مزروعی و خانههای زمستانی روستا در نوساناند. این مردمان مواد سبکی دارند که در محدودۀ جابهجاشدنشان بهراحتی قابل حملونقل است.
حملونقل به دو روش سنتی و امروزی صورت میگیرد. روش سنتی به شکل حمل ساده، با استفاده از قابلیتهای بالقوۀ بدن و بهکارگیری نقاطی از آن، که میتواند باری را تحمل نماید، انجام میشود، مثل پشت، برای کولگرفتن اشیائی مانند مشك كه زنان برای آوردن آب حمل میكنند؛ سر، برای روی سر گذاشتن لوازمی مثل كوزهها و ظروفی كه زنان خطۀ جنوب ایران حمل میكنند؛ شانه، مثل چانجوهایی كه برنجكاران شمال ایران بر روی دوش حمل میكنند؛ بغل، برای بغلکردن مثل حمل بغچه كه زنان و مردان بر زیر بغل میگذارند؛ کمر، برای گذاشتن، مثل گذاشتن كودكان بر روی آن، و آویختن، مثل آویختن بسیاری وسایل ضروری از کمربند، مانند كاردها و قمهها و جز اینها؛ دست، برای گرفتن وسایل، و جز اینها. روش دیگر، استفاده از ابزار و وسایل و دستگاههایی است که برگرفته از فناوریهای سنتی مربوط به شیوههای بارزدن، سُراندن، لغزاندن، چرخاندن، گذاشتن روی چرخ، کشیدن و هلدادن است و نمونههای آن در تمام خردهفرهنگهای ایران فراوان است.
در بین کوچندگان ایل بختیاری، حملونقل توسط انسان، محدود به بارهای سبک و راههای کوتاه است. این کار، در مورد کارهای روزمره از قبیل حمل هیزم، آب و گهواره در طول کوچ، اختصاص به زنها دارد؛ زنهای بختیاری گهوارۀ حامل کودکان را بر پشت خود حمل میکنند. این نوع بارها با کمک تسمه و طنابهایی که بهصورت کولهپشتی تنظیم شدهاند، بر پشت حمل میشوند. غیر از گهواره، در راههای کوتاه، این بارها را بر پهلو روی تهیگاه میگذارند و دستهای چپ و راست را از پشت به زیر آنها قلاب میکنند. گاهی نیز بچههای از گهواره درآمده را با پارچهای سهگوش به پشت میبندند. توبرۀ بافتهشده و سادۀ چوپانان نیز دو بند حمایل دارد که مانند کولهپشتی بر پشت قرار میگیرد (همان، 170-173).
بختیاریها برای حملونقل بارها در مسیرهای طولانی، به نیروی حیوانات متوسل میشوند. چهارپایان و همچنین گاو، حیواناتیاند که برای این کار مورد استفاده قرار میگیرند. خرهای نر و ماده را به زیر بار میبرند، ولی خرهای مادهای که نزدیک به زایمانشان است، از این امر جدا هستند. قاطرها و همچنین خرهای نر را که برای تولید مثل لازم نیستند، پس از مرحلۀ رشد اخته میکنند. گاهی سوراخهای بینی حیوان را میشکافند تا بهتر تنفس کند. اسبهای اخته را نیز که در ظاهر برای سواری مطلوب نباشند، به زیر بار میبرند (همان، 173-174). ظرفیت حمل بار برای گاو ماده از 30 تا 50 کیلوگرم، و برای گاو نر تا 90 کیلوگرم است. از گاو برای حملونقل، فقط در دورههای کوچ استفاده میشود. گاو در گذرگاههای کوهستانی نمیتواند بهخوبی تعادل خود را حفظ کند. همین امر برای شتر نیز صدق میکند؛ به همین سبب، بختیاریها که کوچندۀ کوهستانهای سخت و مرتفع هستند، با وجود ظرفیت قابل توجه حمل بار شتر که از 180 تا 240 کیلوگرم است، از آن بههیچوجه استفاده نمیکنند. ظرفیت باربری خر حدود 60، اسب حدود 90، و قاطر 150 کیلوگرم است (دیگار، فنون، 174-175).
در ایل بختیاری، حیوانات بارکش از نوع خر، اسب، قاطر و گاو هنگامی که باری برای حمل نباشد، آزادانه مشغول چرا میشوند. برای گرفتن این حیوانات، گاهی از کمند استفاده میکنند (کریمی، 14، 34)؛ برای ممانعت از گریختن یا دزدیدهشدنشان، گاهی به دو دست آنها وسیلهای مرکب از دو حلقه و زنجیری در حدود 40 سانتیمتر در بین این دو حلقه میبندند که یکی از این حلقهها به شکل قفل، و کلید آن در دست صاحب مال است. با این زنجیر، حیوان میتواند فقط بهآرامی حرکت کند (همان، 180؛ کریمی، 174). بختیاریها برای میهمان غریبهای که مرکبی ندارد، اسب یا قاطر زینکرده آماده میکنند، آنها را پای پیاده تا مقصد همراهی میکنند، و سپس مالها را برمیگردانند (همو، 19، 22).
برای حمل بار با حیوانات از انواع کیسههای بافتهشدۀ دوطرفه استفاده میشود: شله، کیسۀ دوطرفۀ درشتبافتی برای حمل مَشک، چوب و سنگ است؛ هور، با کیفیت بهتر برای حمل گندم و آرد است؛ خورجین (ه م)، که کاملتر و پیشرفتهتر از همۀ اینها ست، برای حملونقل مواد و وسایل شخصی به کار میرود (کریمی، 100). پوششی حفاظتی مثل فرش یا پالان بر پشت حیوان قرار میدهند و بار روی آن میگذارند (دیگار، همان، 175). برای حمل سنگ از پالان استفاده میشود که ضخیمتر از جُل (ه م) است. سنگ را در محفظههایی حمل میکنند که از تختههای میخکوبیشده ساخته شده است (دیگار، همان، 176). کیسهای دوطرفه روی جل گذاشته میشود و مجموعهای از بار روی آن قرار میگیرد و با طنابی که یک طرف آن حلقهای چوبی دارد، بسته میشود (همان، 178).
خورجین بختیاریها گلیمبافت است و دو کیسه دارد که یک لبۀ دهانۀ آنها به یکدیگر چسبیده است. این دو کیسه بر روی پالان و در دو طرف مال قرار میگیرد. یک بند حلقهای در پشت خورجین است که به زیر دم حیوان میافتد تا در سرازیریها مانع سُرخوردن خورجین به جلو شود. بندی هم در جلو دارد که یا روی پالان، یا روی سینۀ حیوان گره میخورد و از لغزیدن خورجین به عقب در سربالایهای تند جلوگیری میکند. قسمتی از جلو و لبههای پایین خورجین قالیبافت است که در راههای تنگ و سنگی و صخرهای، پرز قالی ضربههای ناشی از تماس با سنگها را میگیرد و مانع پارهشدن خورجین میشود (کریمی، همانجا). آثار به دست آمده از گورستانهای مارلیک، مربوط به نیمۀ دوم هزارۀ 2 ق م (نگهبان، 17)، همین فن باربندی بر روی قاطر را نشان میدهند (همو، 398- 399).
در مناطق برفگیر ایران، مثل زردکوه در کوهستان زاگرس در استان چهارمحال و بختیاری، روستانشینان ایل بختیاری این ناحیه، مثل روستانشینان ناحیۀ کوهرنگ، وقتی جادهها یکسره از برف پوشیده میشود و رفتوآمد با وسایل نقلیۀ دیگر دشوار، و حتى غیرممکن میگردد، برای جابهجاشدن و حمل بارهای کوچک، از «کفش برفی» که خودشان از شاخ بز کوهی یا پازن میسازند و آن را «دِرگ» مینامند، استفاده میکنند. برای ساختن هر جفت درگ باید دو رأس بز کوهی نر که دارای شاخهای منظمی باشند، شکار کنند. با یک جفت از این کفشها که به پای یک نفر باشد، میتوان چند نفر را در برف حمایت کرد و گذراند و به مقصد رساند؛ آن یک نفر جلو میافتد و برف زیر فشار این درگ کوبیده میشود و افراد پشت سر پای خود را در جای پای نفر اول میگذارند و بدون فرورفتن در برف به راه خود ادامه میدهند (کریمی، 67، 140-141). برای حمل بار نیز شخص کولهباری بر دوش میکشد، کفش برفی را به پا میبندد، چوبدستی یا عصایی به دست میگیرد، و راه میافتد و فاصلۀ بین مبدأ و مقصد را طی میکند.
نیروی لازم برای حملونقل سنتی، از این منابع تأمین میگردد: نیروی عضلانی انسان، مثل موارد مربوط به حمل کودک، حمل ظروف، حمل بار، کشیدن یا هلدادن اهرمها یا وسایل و دستگاهها و جزآنها؛ نیروی عضلانی حیوانات اهلیشده، مثل اسب، خر، قاطر، گاو، گاومیش، شتر یککوهانه، و کبوتر نامهبر، كه برای حمل و کشش به كار میروند؛ و نیروهای بالقوۀ طبیعی، مثل جریانهای آب و باد.
پیش از انقلاب صنعتی، جوامع سنتی، ازجمله جوامع سنتی ایران، با اهلیکردن حیوانات و استفاده از نیروی آنها و با ابداع فناوریهای سنتی و اختراع ابزار و وسایل و ماشینهای ساده، حملونقل را انجام میدادند. شکارگران یا کشاورزان در دورۀ نوسنگی شبانی، که خیلی دیر به دامپروری بر مبنای کوچ روی آوردند، اقدام به اهلیکردن حیوانات باربر کردند و این حیوانات توانستند کارایی کوچندگی آنها را افزونتر کنند. خر در حدود 000‘ 3 سال قبل و اسب در هزارۀ 2 قم، در شمال غربی دریاچۀ خزر اهلی شدند. کوچنشینان از همان زمانها تا روزگار حاضر، از این حیوانات بهعنوان حیوانات باربر و حتى حیوانات ارابهکش استفاده میكنند. برای کشیدن خیش کشاورزی در بیشتر ناحیههایی از ایران كه شتر وجود دارد، مثل حاشیههای كویرها و نقاط مركزی ایران، نیز برای چرخاندن گردونههای عصاری در عصارخانههای سنتی شهرهای ایران مثل اصفهان، و برای كشیدن آب از چاههایی كه به آنها گاوچاه میگویند، از شتر یککوهانه استفاده میشود. اهلیکردن حیوانات در خاورمیانه، ازجمله در ایران، در مرحلۀ پیش از کشاورزی، مرحلۀ کشاورزی و مرحلۀ شبانی بوده است (دیگار، مردمشناسی ... ، 107). گاو نر و گاومیش نیز در همین حوزۀ جغرافیایی باید اهلی و تربیت میشدند تا در امور مربوط به کشاورزی و حملونقل به كار آیند (همان، 106). گاو در بافت فرهنگی نوسنگی که ویژگی آن ابداع کشاورزی و دامداری است، در فاصلۀ 6300 قم، و خر و شتر یككوهانه در حدود 3000 قم اهلی شدند (همان، 25-26).
با اهلیشدن خر، اولین حیوان باربر وارد صحنۀ حملونقل شد. تسهیل در امر حملونقل با اهلیکردن نخستین حیواناتی که میشد بر پشت آنها پالان نهاد، سبب به وجود آمدن نوع زندگی شبانی کوچنشینان استپها شد. بعدها، اهلیکردن حیواناتی چون شتر و اسب، و افزایش قدرت و سرعت تحرک در حملونقل، سبب بهوجود آمدن گروههای بزرگی از کوچنشینان شد که اهمیتی تاریخی در جهان پیدا کردند (فیلبرگ، سیاهچادر، 21).
انسان اسب را در حدود 4000 یا 3500 قم اهلی، و در زمان کوتاهی، آن را تبدیل به حیوانی كرد كه میتوانست بارهایی را به دنبال خود بكشد (همان، 35؛ دیگار، همان، 187). نخستین تصاویری که یک سوارکار را با سازوبرگی بسیار ساده و ابتدایی بر روی اسب نشان میدهد، باز هم مربوط به 2000 قم، در خاورمیانه است. سوارشدن بر اسب در جنگها در حدود 800 تا 700 قم عملی شد، ولی در آن زمان و حتى در عصر کلاسیک کهن نیز از زین و رکاب خبری نبود. این ابزارها در اوایل قرون وسطى از راه ایران و روم شرقی به اروپای غربی رسید (همان، 188- 189). ایرانیان در نبردها سوار بر اسب میجنگیدند (فیلبرگ، همان، 22).
شتر باکترین یا همان شتر دوکوهانه با پشم ضخیم و بلند، در حدود 3000 قم اهلی شد و با آبوهوای صحرایی و زمستانهای سخت انطباق یافت. این حیوان از راه ایران به بینالنهرین نفوذ کرد (دیگار، همان، 182). شترهای درۀ کشفرود خراسان پشم بلندی داشتهاند که آنها را بهخوبی در مقابل سرما و گرما حفظ میکرده است. این شترها بهطورمعمول 250 تا 300 کیلوگرم بار را حمل میکردند. در این منطقه، شتری لازم است که در عین بارکشبودن، در مقابل سرما و گرما مقاوم باشد و با شرایط صحرا و کوهستان سازگار گردد. این نوع شتر اختلاط بین دوکوهانۀ نر و یککوهانۀ ماده است که از ابتکارات کوچنشینان ایران شمالی است (آلمانی، 2 / 120؛ پاپلی، 342-343).
ارابۀ چرخدار را اهالی خاورمیانه از هزارۀ 4 قم، برای سازگاری با گاومیش نر، و سپس در هزارۀ 3 قم، برای انطباق با خر، ابداع، و بعدها برای برخورداری از سرعت و قدرت بیشتر، آن را با اسب سازگار کردند (دیگار، همان، 187- 188). استفاده از ارابۀ جنگی که چند رأس اسب آن را میکشیدند، در تمام دورۀ هزارۀ 2 قم استیلا داشته و حتى تعیینکنندۀ نتیجۀ جنگهای بزرگ بوده است (همان، 188). بازماندۀ رد چرخ از زمان ایلامیها در سدۀ 13 قم (نک : دنبالۀ مقاله) در چغازنبیل، نزدیک شوش (شهر دورانتاش)، و همچنین بازماندههای جادۀ سنگفرش نزدیک پاسارگاد، دلیلی بر وجود قطعی ارابه در زمان ایلامیها، مادها و هخامنشیان (سدۀ 6-5 قم) در ایران است (گیرشمن، 1 / 105؛ بولیه، 16). اقوام مارلیک ساکن دامنههای شمالی البرز و کرانههای جنوبی دریای خزر (چراغعلیتپۀ امروزی) در نیمۀ دوم هزارۀ 2 قم نیز با پدیدۀ چرخ آشنا بودند (نگهبان، 17، 420).
به اعتقاد بولیه، شتر در حملونقل بهتدریج جای چرخ را گرفت (ص 141) و این امر سبب راهافتادن کاروانهای عظیم تجاری در جادۀ ابریشم شد، ولی پس از آن، چرخ باردیگر جایگاه خود را در باربری به دست آورد (ص 259). بدیهی است ارابه و چرخ بستر مناسب خود را میطلبد و شتر مسیر مناسب خود را، و این جایگزینی در جایی اتفاق افتاده که تجارت در آن مسیر شکوفا شده (مثل جادۀ ابریشم) و ارابۀ چرخدار قادر به حرکت در مسیرهای آن نبوده است. فاصلۀ میان آثار دو چرخ ارابهای که در کف یکی از دروازههای صحن جنوب شرقی زیگورات چغازنبیل، مربوط به هزارۀ 2 قم (1265-1245 ق م) دیده شده ــ یعنی جایی که پوشیده از سنگهای بزرگ بوده است و درز آنها را با قیر معدنی پر کرده بودهاند ــ 80، و پهنای هر یک از چرخها میان 16 تا 18 سانتیمتر بوده است (گیرشمن، 1 / 17، 105). حمل زنبورك (نک : ه د، زنبورکخانه) با شتر در دستههای نظامی از سدۀ 13ق / 19 م در ایران متداول بودهاست (بولیه، 223). طوقی که بر گردن اسب میاندازند تا ارابه را بهراحتی به دنبال خود بکشد، در قرون وسطى ابداع شد و جایگزین وسایل مربوط به مالبندی و سینهبند قدیمی اسب گردید (دیگار، مردمشناسی، 189).
انسان با آمیزش خر و مادیان، چهارپای بارکشی به نام قاطر را به وجود آورد که نازا ست. صنعت تولید قاطر از ابتدای عهد کهن با موفقیت همراه بوده است. امروزه، در برخی از نواحی، مثل کوهستانهای ایران، قاطر جای اسب را گرفته است و اگر هم مادیان و اسبی وجود دارد، فقط به خاطر تولید قاطر است (همان، 190). در 1352 ش در ایل بختیاری، بهسبب توسعۀ کشاورزی، تعداد اسب و مادیان کم شد و جای آن را قاطر گرفت و بهای روزافزونی یافت. فروشندگان این حیوان پیدرپی از لرستان، آذربایجان و زنجان با گلههای قاطر به منطقۀ بختیاری میآمدند و آنها را میفروختند. هر خانوار بختیاری از دو تا 10 رأس قاطر داشت. اینها از قاطر برای حمل بار، سواری و بستن آنها به خیش و شخمزدن زمین استفاده میکردند (کریمی، 236-237). کوچنشینان کرد شمال خراسان نیز از زمانی که کوچنشینی با بُرد طولانی را رها کرده، نیمهکوچنشینی با برد کوتاه را انتخاب کردهاند، کمکم شترها را فروخته، به جای آنها قاطر و حتى الاغ خریداری کردهاند (پاپلی، 359).
از قرار معلوم، در جنگهای محلی و منطقهای ایران و از وقتی كه انگلیسها سرزمینها را اشغال كردند، قاطر اهمیت زیادی داشته است. در گزارشی رسمی در مورد قاطر، به مقامات انگلیسی در بمبئی یادآور شدهاست که: «در کازرون قاطر بهوفور یافت میشود»، و اینکه: «قاطر را معمولاً قبایل ایلی پرورش میدهند و زمانی که سن قاطر یک سال یا بیشتر شد، آن را به معامله میگذارند» (پِلی، 115). در همین گزارش، در مورد اسب در ایران آمده است: «ایلنشینها اسبان خوب تربیت میکنند. در استان فارس، باارزشترین نژاد اسب در اختیار قبیلۀ قشقایی است. این اسبها از نژاد تازی بوده، اما چون در کوههای صخرهای ایران پرورش یافته و تربیت شدهاند، قادرند در زمینهای سنگلاخی با استواری و بدون هیچ لغزشی راه بروند، که این ویژگی بهندرت در میان اسبهایی که از عربستان میآورند، دیده میشود» (همو، 115-116). براساس این گزارش، شمار زیادی اسب در استان فارس و همچنین در سایر استانهای ایران میتوان تهیه کرد. گزارندۀ این خبر بارها دیده است که ایلیاتیها سوار بر مادیانهای خوب بودهاند و کرهاسبها نیز دوشادوش آنها حرکت میکردهاند. او اطمینان داشته که این ایلات بهسادگی میتوانستند 500 رأس اسب در جلگه و کوههای مجاورش برای وی تهیه کنند (همو، 116).
در همین گزارش، به اهمیت بستن پل بر رودخانهها برمیخوریم. پِلی، نویسندۀ گزارش، ضمن توضیح اوضاع اقتصادی، اجتماعی، نظامی و وضعیت خوانین و کدخدایان جنوب ایران در نیمۀ دوم سدۀ 19 م، دربارۀ رود دالکی، بین مسیر دالکی و جلگۀ خشت در بوشهر، نوشته است: «پُلی که زمانی بر روی این رودخانۀ خروشان و متلاطم بسته شدهبود، تخریب شده، و تاکنون نسبت به بازسازی و مرمت آن اقدامی به عمل نیامدهاست؛ بنابراین، اکنون باید 3 مرتبه و بهطور جداگانه از این رودخانه عبور کرد. در فصل زمستان یا بهار، در بعضی مواقع، کاروانها روزها در کنار این رودخانه معطل میشوند و برابر گزارشهای دریافتی، مالالتجاره و قاطرهای زیادی نیز ضمن عبور از این رودخانه از دست میروند» (ص 111).
دربارۀ استفاده از فیل برای حملونقل در ایران گفته شده كه در ارتشهای دوران کهن و سدههای میانه ــ از داریوش تا تیمور لنگ ــ از شماری از فیلهای گونۀ آسیایی استفاده شده است (دیگار، همان، 191).
بنیاد اقتصاد کوچنشینان شبان در ایران نیز مثل سایر جاهای دنیا، کموبیش مبتنی بر پرورش گیاهخوارانی است که بهصورت اجتماعی زندگی میکنند و قابل تکثیرند، مثل گوسفند و بز. وابستگی این كوچنشینان به اسب، مثل سایر اقوام ایرانی خاورمیانه است. این حیوانات گیاهخوار معرف نوعی ارزش مسلم «مفید فایده بودن» از نظر تأمین خوراک، پوشاک، حملونقل و جزاینها هستند (همان، 122-123).